هلیاهلیا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

پرنسس هلیا

غلت زدن

دختر عزیزم  حدود یک هفته هست که غلت میزنی یعنی در سه ماه و ده روزگی  تا می خوابونمت فورا غلت میزنی و بعد چند دقیقه خسته میشی و باید تو رو برگردونم و دایم این کارو  تکرار میکنی . وقتی می خوام خوابت کنم مجبورم کنارت دو تا بالش بزارم که بخوابی... اینم از مراحل غلت زدن هلیا: ...
29 فروردين 1393

نوروز93 و سه ماهگی هلیا

سلام دختر کوچولوی مامان سال نوت مباااااااااارک امسال عید نوروز برای ما خییییییییییلی خاص بود چون خدا یه گل خوشگل بهمون هدیه داده و  ما از این بابت هرچقدر هم خدا رو شکر کنیم کافی نیست. امسال سال تحویل پیش اقاجون و مادرجون بودیم . همه بهت کلییییی عیدی دادند دست همگی درد نکنه. عزیزم سه ماهگیتم مبارک   امروز که برای چکاب سه ماهگی بهداشت رفتیم  وزنت 6650 و قدت 61 سانت شده بود ما شا ا... دیگه واسه خودت خانومی شدی . عزیزم ماشاا... خیلی هوشیاری با کوچیکترین صدایی بر می گردی و می خوای ببینی چه خبره و چیه  تا میای بغل همچین کله می گردونی و می خوای همه جا رو دید بزنی دیگه  حسابی تلویزیون تم...
6 فروردين 1393

دو ماهگی

دختر کوچولوی مامان دوماهگیت مباااااااااااارک دو ماه از روزی که تو به دنیای ما پا گذاشتی میگذره تو دیگه همه توجه ها رو به خودت جلب کردی  و هر دو تا مادرجون و اقاجون ها  تو رو خیلی دوست دارند. حالا که دو ماهت شده می خوام یکم از کارات برات تعریف کنم. عزیزم از وقتی که تو رو تو گهواره می خوابونم دیگه بغلی شدی و هر چی بیداری دوست داری بغلت کنم و راه برم  . وقتی که از خواب بیدار میشی خیلی دوست داری باهات حرف بزنم و تو برام بخندی وقتی که داری گریه میکنی تا صدای منو میشنوی فورا اروم میشی دیگه صدامو کاملا میشناسی. عاشق دست خوردن هستی و تا گرسنه میشی فورا انگشتات رو توی دهانت میکنی و دستات رو می خوری . عاشق لامپ...
7 اسفند 1392

50 روزگی دخترم

سلام عزیز دل مامان امروز 50 روزگیت تموم شد و من از دیشب تصمیم گرفتم که دیگه تو رو از خودم جدا بخوابونم اخه تا قبل از اون تو رو کنار خودم می خوابوندم ولی دیگه تصمیم گرفتم که تو رو توی گهوارت بخوابونم دیشب خیلی راحت توی گهوارت خوابیدی و با تکون دادن گهوارت خیلی زود خوابت برد . اینم چند تا عکس از اولین شب جدایی : عزیزم چند روز پیش من سرما خوردم و از ترس اینکه تو از من وا نگیری فورا رفتم دکتر ولی دیدم تو هم همون شب عطسه و سرفه می کنی و بالاخره از من گرفتی  فردا صبحش فورا تو رو بردیم دکتر و خدا رو شکر خیلی سرماخوردگیت طول نکشید و با مصرف دارو تا فرداش خوب شدی اینم  عکس سرما خوردگیت هست که  یه خرده ک...
26 بهمن 1392

یک ماهگی هلیا کوچولو

سلام پرنسس کوچولوی من یک ماهگیت مبارک عزیزم هلیا کوچولوی ما یک ماهه شد هوراااااااااااااااا چی بگم از این مدت که با همه خوبیها و سختیهاش گذشت این مدت اصلا به من فرصت ندادی که بیامو وبلاگتو به روز کنم  صبح تا شب سرگرم تو هستم. چند روز پیش برای چکاپ یک ماهگیت برده بودیمت  بهداشت وزنت شده بود 4430 و قدت 55 و دور سرت هم 37/5 که فکر می کنم رشدت خیلی خوب بوده ما شا ا... خب کارهای یک ماهگیت : عزیزم دیگه تقریبا منو میشناسی و وقتی من رو از دور میبینی دست و پاهاتو تکون میدی که بیام بغلت کنم ، وقتی چیزای رنگی جلو چشمات میگیریم سرت رو باهاش می چرخونی ، آغا و  اغون رو میگی، به صداهای بلند فورا عکس الع...
10 بهمن 1392

هفده روزگی پرنسس کوچولو

 عزیزیم این چند تا عکس رو هفده روزگی ازت گرفتم:   اینم یه عکس از چشمای نازت:   پرنسس من بعد از یه حموم جانانه: اینم عکس از دستو پای کوچمولوی تو:   ...
24 دی 1392

روز افتادن بند ناف

سلام عزیییییییییییزم منو ببخش که این روزا نمیرسم بیام زود زود وبلاگتو به روز کنم دیگه خودت میدونی که تو حسابی سرمو گرم کردی خوب اول از همه بگم که بند ناف تو روز پنج شنبه 12 دی  وقتی که خواستم بشورمت افتاد و تو راحت شدی یعنی 8روز بعد از تولدت اینم عکس قشنگ تو بعد از افتادن نافت: اینجا هم اولین چکاب بهداشتت هست که ده روزگی انجام دادیم و وزنت 3500و قدت 50 و دور سرت ٥/٣٥شده بود.  هلیا کوچولو در خواب ناز: ...
21 دی 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنسس هلیا می باشد